شعر در مورد اسم نفس
شعر در مورد اسم نفس ,شعر درباره ی اسم نفس,شعر در مورد نام نفس,شعر درباره اسم نفس,شعر با اسم نفس,شعری در مورد اسم نفس,شعری درباره ی اسم نفس,شعری در مورد نام نفس,شعری درباره اسم نفس,شعری با اسم نفس
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد اسم نفس برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
به دلارام بگو ای نفس باد سحر
کار ما همچو سحر
با نفسی افتادهست…
شعر در مورد اسم نفس
مستی هر نگاه تو،
به ز شراب و جام می
کی ز سرم برون شود،
یک نفس آرزوی تو …
شعر درباره ی اسم نفس
شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر
کاین سر پرهوس شود خاک در سرای تو
شعر در مورد نام نفس
به عدالتِ جهان مشکوکم
دستانت دور
اما
نفست جانِ من است…
شعر درباره اسم نفس
صنما، به دلنوازی نفسی بگیر دستم
که ز دیدن تو بیهوش و ز گفتن تو مستم
شعر با اسم نفس
گرماى مردادىِ تنِ تو
نفسِ هرکسى را مى گیرد
شعری در مورد اسم نفس
مشکل دنیا این است که
آدمهای باهوش پر از شک هستند
در حالی که آدمهای احمق پر از اعتماد به نفس
شعری درباره ی اسم نفس
زندهام بی تو همین قدر که دارم نفسی
از جدایی نتوان گفت به جز آه سخن…
شعری در مورد نام نفس
همچو صبحم
یک نفس باقی ست
با دیدار تو،
چهره بنما دلبرا
تا جان برافشانم چو شمع.
شعری درباره اسم نفس
صبح بخیر گفتن ات
مثل خاک
نم خورده
شوق
نفس کشیدن
می دهد…
شعری با اسم نفس
آدم ها همه می پندارند که زنده اند ..
برای آنها تنها نشانه ى حیات
بخار گرم نفس هایشان است!
کسی از کسی نمی پرسد ،
آهای فلانی
از خانه دلت چه خبر؟
گرم است؟
چراغش نوری دارد هنوز؟
شعر در مورد اسم نفس
به بوی زلف تو دم می زنم
در این شب تار
وگرنه چون سحرم
بی تو
یک نفس نرود.
شعر درباره ی اسم نفس
به من دل ببند
ما هنوز عمقِ سبزِ بهاران را نزیسته ایم
ما هنوز به اوجِ شعر
به لحظه ی نفس گیرِ رسیدن
نرسیده ایم
شعر در مورد نام نفس
من
صدای نفست را
سلامی می دانم
که آفتاب
اولین بار
به دانه ی گندم داد….
شعر درباره اسم نفس
حالم که خوب است
یعنی دستانت از شب گیسوانم عبور کرده است
گیسوانم نفس می کشند
شعر با اسم نفس
بگذار نفسِ حبسِ سینه ات
لب هایم را زنده کند
شعری در مورد اسم نفس
حتی یک نفر در این دنیا
شبیه تو نیست…
نه در نفس کشیدن،
نه در نفس نفس نفس زدن،
و نه از قشنگی…
نفس مرا بند آوردن!!
شعری درباره ی اسم نفس
لا به لایِ تو
نفس هایم را جا گذاشته ام!
شعری در مورد نام نفس
چه نفس گیر است
بالا رفتن از پله های خانه ای که
تو
دیگر در آن نیستی!
شعری درباره اسم نفس
تو شبیه دیگران نیستی
دیگران حرف می زنند،
راه می روند،
نفس می کشند.
تو نه حرف می زنی
نه راه می روی
و نه
می گذاری نفس بکشم.
شعری با اسم نفس
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
شعر در مورد اسم نفس
گاهی با دویدن برای رسیدن به کسی،
نفسی برای ماندن در کنار او نخواهی داشت!
شعر درباره ی اسم نفس
کاش بدانند که من حتی
بی تفاوتم به هوایی که نفس می کشم
در شهری که
نفس های تو را ندارد…!
شعر در مورد نام نفس
از دهان تو چون نفس نزنم
مر مرا بیم تنگی نفس است
شعری در مورد اسم نفس
مرا پسین نفس زیستن هوس، وان مست
به خواب ناز کجا پاس این نفس دارد؟
شعری درباره ی اسم نفس
دهنت را نفس نمی بیند
مگرت هست و کس نمی بیند
شعری در مورد نام نفس
با تو در سینه نفس را چه گذر
در دلم غیر تو کس را چه گذر
شعری درباره اسم نفس
که به یادت نفس زنند به صدق
آسمان بر پرد ز باد نفس
شعری با اسم نفس
ما مرده دلان را ز کف غم برهانیم
چون روح نفس در نفس صور گرفتیم
شعر در مورد اسم نفس
بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است این
بستان که ز جانم نفس باز پس است این
شعر درباره ی اسم نفس
نفس کافر ترا ازو ببرید
هر که او نفس کشت غازی بود
شعر درباره اسم نفس
ز خدای و نفس خود، ار چنان که تو واقفی
نفس خدای ز جانب یمنم ببین
شعر با اسم نفس
نفس ترا شد نفس گور کن
زنده شوی، گر بکنی گور تن
شعری در مورد اسم نفس
نوای پرده بیتابی نفس این است
که عافیت طلبان سخت غفلت آهنگ اند
شعری درباره ی اسم نفس
یار از برای نفس گرفتن طریق نیست
ما نفس خویشتن بکشیم از برای یار
شعری در مورد نام نفس
دامن غواص پر گوهر شد از پاس نفس
اینقدر غافل کس از پاس نفس باشد چرا
شعری درباره اسم نفس
دارد از تار نفس زنار، نفس کافرم
تا دم آخر گسستن نیست زنار مرا
شعری با اسم نفس
سفری با نفس سوخته دارم در پیش
که حساب نفس صبح شود پاک آنجا
شعر در مورد اسم نفس
فضای چرخ مقام نفس کشیدن نیست
نفس چگونه کند راست در حباب هوا؟
شعر درباره ی اسم نفس
هواپرست بود هر نفس به شاخ دگر
که اختیار ندارد در انقلاب هوا
شعر در مورد نام نفس
پاس نفس بدار که آن خوی آتشین
در زیر لب گداخت نفس جبرئیل را
شعر درباره اسم نفس
شمرده دار نفس در حریم ساده دلان
که می پرد ز نفس رنگ ارغوانی صبح
شعر با اسم نفس
نکند طول امل چاره کوتاهی عمر
نشود تار نفس رشته شیرازه صبح
شعری در مورد اسم نفس
کوتاه دیدگی است نفس راست ساختن
بر توسنی که موج نفس تازیانه است
شعری درباره ی اسم نفس
هر چند نفس آینه را تار نماید
روشنگر آیینه دلها نفس ماست
شعری در مورد نام نفس
روشندلی است عاشق صادق که همچو صبح
در اولین نفس نفس باز پس کشد
شعری درباره اسم نفس
فهمیده خرج کن نفس خود که بسته است
در رشته نفس گهر آبدار عمر
شعری با اسم نفس
فضای چرخ مقام نفس کشیدن نیست
نفس کجاست که بر بام این حصار روم
شعر در مورد اسم نفس
هوای نفس چو گردید زیردست ترا
ز باد تختگه خویش چون سلیمان کن
شعر درباره ی اسم نفس
دل ضعیف، بگرداب نفس دون مفکن
غریق نفس، غریقی که وارهانی نیست
شعر در مورد نام نفس
اگر چه یک نفس بودیم و مردیم
چه باک، آن یک نفس را غم نخوردیم
شعر درباره اسم نفس
نفس یغماگر، چنان یغما کند
که ترا در یک نفس، بی پا کند
شعر با اسم نفس
نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش
زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک
شعری در مورد اسم نفس
اول نفس از نفس گسستن
اول قدم از قدم بریدن
شعری درباره ی اسم نفس
باد نفس مر سینه را ز اندوه صیقل می زند
گر یک نفس گیرد نفس مر نفس را آید فنا
شعری در مورد نام نفس
عیسی که مرده زنده همی کرد از نفس
بود آن نفس هم از نفس روح پرورم
شعری درباره اسم نفس
گر از شبی دو نفس می کنی به طاعت صرف
نمی شوی نفس نفس را سکون فرما
شعری با اسم نفس
چون باز سفید در شکاریم همه
با نفس و هوای نفس یاریم همه
شعر در مورد اسم نفس
باشد که یک نفس نظری سوی ما کند
دزدیده آن نفس به رخ او نظر کنیم
شعر درباره ی اسم نفس
معشوقه و عشق عاشقان یک نفس است
رو هم نفسی جو، که جهان یک نفس است
شعر در مورد نام نفس
چون همه عشق روی تست جمله رضای نفس ما
کفر شدست لاجرم ترک هوای نفس ما
شعر درباره اسم نفس
ز نفس کلی چون نفس جزو ما ببرید
به اهبطوا و فرود آمد از چنان بالا
شعر با اسم نفس
بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید که این نفس
چو بندست و شما همچو اسیرید
شعری در مورد اسم نفس
بر سر نکشت درتب غم هیچکس مر
ا جز دود دل که بست نفس بر نفس مرا
شعری درباره ی اسم نفس
بروز وصل تو دانی که چیست حالت ما؟
نفس نفس بتودیدن، زمان زمان مردن
شعری در مورد نام نفس
وگر عاشق هوای نفس جوید
سگی اندر پی مردار باشد
شعری درباره اسم نفس
عاشقی نبود تقاضای وصال
بهر نفس خویش پیکاری بود
شعری با اسم نفس
نفس شوخ آورند در محشر
خر ریش آورند در بازار
شعر درباره اسم نفس
مکن آزار هیچ نفس طلب
که نیرزد جهان به آزاری
شعر با اسم نفس
واقعه عشق نگوید به تو
جز نفس واقعه پرداز من
شعری در مورد اسم نفس
ایکه هرگز نمی کنی یادم
نکنم یک نفس فراموشت
شعری درباره ی اسم نفس
پنجه نفس ببازوی ریاضت بشکن
گوی مقصود بچوگان قناعت بربای